هریک ازما بعنوان مشتریان داخلی و بیرونی یک سازمان گاها” با افرادی تحت عنوان مدیر ملاقاتهای داشته و بعضا” در پایان گفتگو با خود این جمله را بیان کرده ایم : ” چه کسی او را مدیر کرده است؟ ”
در واقع این پرسش که کنایه ای از ناکارآمدی آن مدیر به زعم ماست ، دایره ای از پرسشهای دیگر را به ذهن ما متبادر می کند که یک از آن هزار می تواند این پرسش باشد که چگونه یک چنین فردی بعنوان مدیر انتخاب و جایگاه شغلی خود را تاکنون حفظ کرده است؟!
بدیهی است که «شایستهسالاری» زمانی محقق خواهد شد که «شایسته خواهی»، «شایسته شناسی»، «شایسته گزینی» و «شایسته پروری»، مورد ملاحظه قرار گیرد. طبیعی است که در غیاب مدیریت شایستهمحور، امورات بر مدار مدیریت ماکیاولیستی بچرخد.
امروز جامعه ما گرفتار مدیران ناکارآمد و مدعی است ، مدیرانی که نه تنها قدمی برای رفع گرفتاری های مردم درمانده برنمی دارند بلکه آنچنان خود را محق و سزاوار می دانند کسی جرات سوال کردن از آنها را ندارد.
اگر از خود بپرسیم مدیریت در جامعه ما به چه صورتی است به جرات می توان گفت: مدیران برای حفظ مقام و موقعیت خود با هر فکر وجناحی خودرا تطبیق داده انتظاری ازآنان به جزدروغگویی ودورویی وجودندارد.
آفت دیگر این افراد به جای تمرکز به عملکرد واقعی خود به مدیریت ویترینی تبدیل شده وجای پرداختن به امور اساسی وزیربنا یی به کارهای نمایشی وزودبازده می پردازندودچار روز مرگی و بی برنامه گی شده اند.
چنین مدیرانی در جامعه نه تنها برای مردم و نظام سودمند نیستندبلکه آفتی بزرگ برای ملت و نظام محسوب می شوند.
#یادداشت:
بهمن کریمی


